همیشه با خودم فکر می‌کردم،آخرین جایی که ممکن است دلم برایش تنگ شود جایی نیست جز دانشگاه.آنقدر از وجب به وجبش متنفر بودم که هیچ وقت فکر نمی‌کردم آرزوی دوباره دیدنش را داشته باشم.هر چهارشنبه که قرار بود دو روز از دانشگاه فاصله بگیرم،با مترو به چهارباغ می‌رفتم و برای خودم جشن کوچکی ترتیب می‌دادم!نشستن روی یکی از نیمکت ها،خریدن یک چایی داغ و یک نخ سیگار از یکی از دکه ها و تماشای آدم ها.

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش ها و ...... با میلاد رسولی دانلود فیلم سینمایی ایرانی 98 شاه کلید ثروت طلبه عکاس دختری با حرف ها...... ثبت شرکت در تهران /: The_Maze_Of_The_Thoughts# Andrea تا بینهایت