29اسفند1378:

ساعت  حدود شش عصر.هوا گرگ و میش است و باد سردی می‌وزد.مادری در حال به پایان رساندن خانه تکانی قبل از عید است.بیست و سه روز مانده به وضع حملش.مادر بار دار است.بچه دومش قرار است بیست و سوم فروردین به دنیا بیاید.طبیعتا با این وضعش نباید در خانه کاری بکند.برای او استراحت کردن واجب ترین کار دنیاست!مادر اما در این شهر،غریب است.هیچ آشنایی ندارد.شوهرش هم بنده خدا آنقدر بیرون از خانه کار سرش ریخته که نمی‌تواند کمکی بکند.مادر آشپرخانه را تمیز می‌کند.در حین تمیز کردن ظرف ها به چند روز آینده فکر می‌کند.به لحظه ای که پسر کوچولویش را می‌گذارند بغلش.

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آریافن همیشه در هرجا Rob خدمات زيبايي پوست و مو Marcus Hara برکه ی نیلو قالب های فارسی وردپرس 3 بررسی ویژگی های مینی پی سی the witcher